سریال
با سیزدهمین قسمت از مجموعه پیشنهادی فیلم DLfars برای آخر هفته، همراه شما عزیزان هستیم. در این عنوان ، هر هفته به معرفی چند فیلم برتر که حتما باید دیده شوند، از نگاه DLfars میپردازیم و آنها را به شما عزیزان معرفی میکنیم. ممکن است شما نیز برخی از این فیلم ها را دیده باشید و یا حتی اسم بعضی از آنها را نشنیده باشید! در هر صورت تمامی فیلم هایی که معرفی میشوند، از نگاه DLfars، عناوین فوق العاده جذابی هستند. در ادامه به معرفی چند فیلم پیشنهادی DLfars برای آخر هفته شما میپردازیم، همراه ما باشید.
War for the Planet of the Apes دربارهی کیفیت بالای قسمت دوم از سهگانهی خاص و مدرن «سیارهی میمونها»، صحبتهای زیادی شده است. راجع به آن که مت ریوز آن پروژه را در کمترین زمان باقیمانده تا اکران تحویل گرفت و تبدیل به فیلمی کرد که سخت میشد ارتباطش با قسمت اول را احساس کرد. قسمت اول این سهگانه، یک بلاکباستر اشکالدار و در بهترین ثانیههایش راضیکننده بود ولی قسمت دوم، حکم یک جهش بزرگ را داشت. جهش به فیلمی که معنیدار بودن، داستانگویی درگیرکننده و کارگردانی پر دل و جرئت را میدانست و به کسی باج نمیداد، تا دیده شود. اما «جنگ برای سیارهی میمونها»، دیگر حتی آن فیلم عالی هم نبود. آن فیلمی که بتوان دائما دربارهاش حرف زد و به رعایت درست استانداردها در گوشه به گوشهاش اشاره کرد و نشان داد چگونه میتوان از یک داستان نهچندان خاص، بلاکباستری عالی درآورد. «جنگ برای سیارهی میمونها»، قدم به محیطی جلوتر از اینها میگذاشت و با محیطهای سرد و آدمهای سردترش، روایت خاکستریرنگی را به تصویر میکشید که همه فقط درون دقایق آن میخواستند دوام بیاورند. سزار به عنوان رهبر یک ملت که میخواست آنها را نجات دهد، وودی هارلسون در نقش افسر جنونزدهای که فاصلهای با از بین رفتن برای همیشه نداشت و سربازانی در دو جبهه که اسیر خشونتهای زمین برعلیهشان شده بودند. از لحظههای کار کردن میمونها به عنوان بردههای انسانهایی که ناخواسته باعث هوشمندیشان شده بودند، تا ثانیههای فریاد زدن سزار بر روی یک صلیب که از این کاراکتر قهرمانی میخکوبکننده میساختند، همه و همه نشان از درک بالای مت ریوز در روایت یک داستان اسطورهای داشتند. او با سزار همان کاری را کرد که به قول خودش پیشترکریستوفر نولان با بتمن انجام داده بود. ساخت یک قهرمان زمینی، زخمیشده و دردکشیده که فقط میخواست مردمش بهترین پایان ممکن را داشته باشند. اما اگر آنجا نولان باید یک ابرقهرمان بزرگ را به نسخهای واقعگرایانهتر از خودش تبدیل میکرد، ریوز اینجا باید در برابر هزار مخاطب مخالف با فیلمهای سیجیآیمحور میایستاد و نشان میداد که گوریل بزرگ مقابل دوربینش یعنی سزار همانقدر انسانیت و پیچیدگی و هدف دارد که بهترین قهرمانهای سینمایی داشتهاند. وظیفهای که وقتی اندی سرکیس در گروه بازیگرانتان باشد و با هر ضربه به سزار، صدای نعره و فریادهای پرشده از غم او شنیده شود، به سختی امکان تحقق نیافتنش وجود دارد. در میانهی اتمسفرسازیهای قدرتمندانه و روایت منظم و برگرفته از ادیان و اسطورههای کهن فیلم، برخی میگفتند War for the Planet of the Apes با این که در اسمش از کلمهی جنگ استفاده کرده، آنقدرها هم شامل اکشن قدرتمندانهای نمیشود. حال آن که جنگی که مت ریوز با فیلم فوقالعاده/form>
War for the Planet of the Apes دربارهی کیفیت بالای قسمت دوم از سهگانهی خاص و مدرن «سیارهی میمونها»، صحبتهای زیادی شده است. راجع به آن که مت ریوز آن پروژه را در کمترین زمان باقیمانده تا اکران تحویل گرفت و تبدیل به فیلمی کرد که سخت میشد ارتباطش با قسمت اول را احساس کرد. قسمت اول این سهگانه، یک بلاکباستر اشکالدار و در بهترین ثانیههایش راضیکننده بود ولی قسمت دوم، حکم یک جهش بزرگ را داشت. جهش به فیلمی که معنیدار بودن، داستانگویی درگیرکننده و کارگردانی پر دل و جرئت را میدانست و به کسی باج نمیداد، تا دیده شود. اما «جنگ برای سیارهی میمونها»، دیگر حتی آن فیلم عالی هم نبود. آن فیلمی که بتوان دائما دربارهاش حرف زد و به رعایت درست استانداردها در گوشه به گوشهاش اشاره کرد و نشان داد چگونه میتوان از یک داستان نهچندان خاص، بلاکباستری عالی درآورد. «جنگ برای سیارهی میمونها»، قدم به محیطی جلوتر از اینها میگذاشت و با محیطهای سرد و آدمهای سردترش، روایت خاکستریرنگی را به تصویر میکشید که همه فقط درون دقایق آن میخواستند دوام بیاورند. سزار به عنوان رهبر یک ملت که میخواست آنها را نجات دهد، وودی هارلسون در نقش افسر جنونزدهای که فاصلهای با از بین رفتن برای همیشه نداشت و سربازانی در دو جبهه که اسیر خشونتهای زمین برعلیهشان شده بودند. از لحظههای کار کردن میمونها به عنوان بردههای انسانهایی که ناخواسته باعث هوشمندیشان شده بودند، تا ثانیههای فریاد زدن سزار بر روی یک صلیب که از این کاراکتر قهرمانی میخکوبکننده میساختند، همه و همه نشان از درک بالای مت ریوز در روایت یک داستان اسطورهای داشتند. او با سزار همان کاری را کرد که به قول خودش پیشترکریستوفر نولان با بتمن انجام داده بود. ساخت یک قهرمان زمینی، زخمیشده و دردکشیده که فقط میخواست مردمش بهترین پایان ممکن را داشته باشند. اما اگر آنجا نولان باید یک ابرقهرمان بزرگ را به نسخهای واقعگرایانهتر از خودش تبدیل میکرد، ریوز اینجا باید در برابر هزار مخاطب مخالف با فیلمهای سیجیآیمحور میایستاد و نشان میداد که گوریل بزرگ مقابل دوربینش یعنی سزار همانقدر انسانیت و پیچیدگی و هدف دارد که بهترین قهرمانهای سینمایی داشتهاند. وظیفهای که وقتی اندی سرکیس در گروه بازیگرانتان باشد و با هر ضربه به سزار، صدای نعره و فریادهای پرشده از غم او شنیده شود، به سختی امکان تحقق نیافتنش وجود دارد. در میانهی اتمسفرسازیهای قدرتمندانه و روایت منظم و برگرفته از ادیان و اسطورههای کهن فیلم، برخی میگفتند War for the Planet of the Apes با این که در اسمش از کلمهی جنگ استفاده کرده، آنقدرها هم شامل اکشن قدرتمندانهای نمیشود. حال آن که جنگی که مت ریوز با فیلم فوقالعاده/form>
دیدگاه ها