سریال
با بیست و سومین قسمت از مجموعه پیشنهادی فیلم DLfars برای آخر هفته، همراه شما عزیزان هستیم. در این عنوان ، هر هفته به معرفی چند فیلم برتر که حتما باید دیده شوند، از نگاه DLfars میپردازیم و آنها را به شما عزیزان معرفی میکنیم. ممکن است شما نیز برخی از این فیلم ها را دیده باشید و یا حتی اسم بعضی از آنها را نشنیده باشید! در هر صورت تمامی فیلم هایی که معرفی میشوند، از نگاه DLfars، عناوین فوق العاده جذابی هستند. در ادامه به معرفی چند فیلم پیشنهادی DLfars برای آخر هفته شما میپردازیم، همراه ما باشید.
The English Patient فیلم «بیمار انگلیسی» محصول سال ۱۹۹۶ ساختهی آنتونی مینگلا یکی از پرافتخارترین فیلمهای تاریخ جوایز اسکار است. این فیلم که رالف فاینس، ژولیت بینوش و ویلم دفو را به عنوان بازیگران اصلیاش دارد، نامزد ۱۲ جایزهی اسکار در شصت و نهمین مراسم جوایز آکادمی شد که سه چهارم این نامزدیها تبدیل به جایزه شدند، از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش مکمل زن. فیلم از روی رمانی به همین نام اقتباس شده که در سال انتشارش یعنی ۱۹۹۲ توانست جایزه بوکر (اسکار رمانها در بریتانا) را از آن خود کند. بیمار انگلیسی در مورد خلبانی گمنام با بازی رالف فاینز است که دچار صانحه میشود و در شمال آفریقا سقوط میکند. این خلبان که حافظهی خود را از دست میدهد، با نام «بیمار انگلیسی» به نیروهای متفقین در ایتالیا تحویل داده میشود. آنجا پرستاری با بازی ژولیت بینوش از او مراقبت میکند و شخصیتهای جدیدی وارد داستان میشوند. قبل از اینکه به نظرات بسیار مثبت منتقدین در مورد فیلم برسیم، باید گفت که فیلم The English Patient در باکس آفیس هم یک موفقیت عالی به شمار میرود و با ۲۷ میلیون دلار بودجه، چیزی حدود ۹ برابر آن فروخت. غیر از ۱۲ نامزدی اسکار، بیمار انگلیسی در گلدن گلوب و بفتا به ترتیب نامزد ۷ و ۱۳ جایزه شد و راجر ایبرت که به آن امتیاز کامل داده، در خلاصهی نقد میآورد: «بیمار انگلیسی از آن دست فیلمهایی است که باید دوبار تماشا کنید: بار اول برای سوالها و بار دوم برای جوابها.» فیلم همچنین یک اقتباس محسورکننده از رمان لقب گرفته و یک دستآورد بینظیر در تمام زمینهها شمرده شده است. با اینکه زمان طولانی فیلم کمی مورد انتقاد قرار گرفته اما در عین حال یک اثر پیچیده، قدرتمند و تأثیرگذار شناخته شده است.
Three Billboards Outside Ebbing, Missouri «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری»، به نویسندگی و کارگردانی مارتین مکدونا، درامی فوقالعاده است که در ثانیههای آن، بعضا میشود رگههایی از بهترین جلوههای کمدیهای سیاه را نیز پیدا کرد. فیلمی که نقشآفرینی خارقالعادهی فرانسیس مکدورمند وسط شاتهایش، آن هم در نقش مادری که فرزندش را در قتلی وحشیانه از دست داده و و اصلیترین نقطهی اتکای فیلمساز برای روایت داستان عمیقش بوده را باید تا آنجا که ممکن است، ستایش کرد. چون مکدورمند، به زیبایی هر چه تمامتر در قصهگویی حسابشده و دقیق کارگردان فرو رفته و با چهره، با چگونگی بیان کردن سادهترین دیالوگها و حتی با نحوهی راه رفتن، مخاطب را با وضعیت پیچیده و ناراحتکنندهی داستان، همراه میکند. در عین حال، Three Billboards Outside Ebbing, Missouri، اجراهای فوقالعاده کم ندارد و سم راکول و وودی هارلسونِ فوقالعاده نیز، هنگام جلو رفتن دقایق آن، درخششهای تماشایی و انکارناپذیری را تحویلمان میدهند. با همهی اینها اما ستارهی اصلی فیلم، خود مارتین مکدونایی است که چه در نگارش فیلمنامهی مرتب و عمیقش و چه در کارگردانی سکانس به سکانس اثر، لایق دریافت برترین تحسینها ظاهر میشود. چرا که «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری»، آنقدر در روایت تصویری و انتخاب دکوپاژهای کمنقص عالی است و آنقدر داستان غنی، تاثیرگذار و معناداری را قصهگویی میکند که شاید کمتر مخاطبی، نتواند از تماشای آن لذت ببرد. این وسط، هوشمندی فیلم در تمامی بخشها و حتی در انتخاب نامش، که مخاطب پس از تماشای اثر به آن پی میبرد نیز، یکی از آن موارد شاید به ظاهر سادهای است که احساس بیننده نسبت به فیلم را تحت تاثیر قرار میدهد. توجه شگفتانگیز به جزئیات، شخصیتپردازی عالی کاراکترها، خلق یک همذاتپنداری قابل لمس و گرفتن اجازهی قضاوت کردن شخصیتها از مخاطب به بهترین شکل ممکن، تنها بخشی از ویژگیهای ارزشمندی است که چهارمین اثر بلند مکدونا، آنها را یدک میکشد. یک فیلم سینمایی بزرگ که نمرات ۸۸ و ۹۲ آن به ترتیب در وبسایتهای متاکریتیک و راتنتومیتوز در کنار جوایز گوناگونی که به دست آورده، دوست داشته شدنش توسط سینماشناسان بزرگ را به همگان اثبات میکند. هنوز فیلم را ندیدهاید و دوست دارید خلاصهای از قصهاش بدانید؟ ماجرا دربارهی زنی است که نزدیک به هفت ماه قبل، دخترش را به شکل فجیعی در یک جنایت کشتهاند و از آنجایی که پلیس پروندهی دختر را به جای نرسانده، سه بیلبورد را رزرو میکند و به کمک نوشتن کلماتی روی آنها، ذهن همگان را دوباره به سمت این رخداد تلخ میبرد. ادامهی این قصه را هم اجازه دهید خود مارتین مکدونا، به زیباترین حالت ممکن برایتان روایت کند.
Little Miss Sunshine شاید این ادعا که فیلمها یکجورهایی به مانند داروها هستند، آدمها باید از بین آنها اثر درست را پیدا کنند و این که آثار سینمایی، بعضی وقتها بهتر از هر چیز دیگری زندگی را به یاد انسان میآورند، اصلا و ابدا پربیراه نباشد. چرا که واقعا در دنیای فیلمها هم آثار تلخمزهای را میتوان پیدا کرد که خیلیها از فایدهمند بودنشان میگویند ولی برای بسیاری از مخاطبان هیچ نتیجهای را به ارمغان نمیآورند. میتوان آثاری ناراحتکننده و بازهم تلخمزهای را یافت که اشکمان را از همان نقطهای که در آن گیر کرده و باعث بسته شدن دیدمان شده جاری میکنند و حرکتی رو به جلو را تحویل تماشاگرانشان میدهند. فیلمهایی هستند که انگار سرشار از امید و شادی به نظر میرسند و در انتها کاربردی در جهان تلخ و واقعی ما آدمها ندارند و فیلمهایی هم هستند که هم با خواندن خلاصههای داستانشان لبخند میزنید، هم موقع دیدنشان با این که لزوما فقط شاهد اتفاقهایی روشن نیستید لبخند به لب دارید و هم تا مدتها بعد از دریافت معانی ساده ولی بنیانی آنها، همچنان لبخندتان را حفظ میکنید. این، دستهبندیای صحیح یا یک طبقهبندی اصولی برای معرفی آثار هنر هفتم نیست، ولی بدون شک به کمکش میتوانیم حسمان دربارهی خیلی از فیلمهای هنری سینما را شرح دهیم و بر اساس آن، به Little Miss Sunshine، برندهی اسکارهای بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، دقیقا فیلمی قرارگرفته در دستهی چهارم که شاید «خنده و شیرینی در اوج واقعگرایی» عبارتی باشد که تمام هویتش را باید در آن خلاصه کنیم، بگوییم. جاناتان دیتون و ولری فریس، در Little Miss Sunshine سراغ یک دختربچه و برادر او، یک فولکس واگن، یک مسابقه، یک دنیا برد و باخت، یک پدربزرگ، یک پدر، یک مادر و یک مشت نمادپردازی هنرمندانه میروند و با یک داستانگویی ظاهری دربارهی بچهای که دلش برنده شدن در مسابقهای که برایش ارزشمندترین چیز دنیا است را میخواهد، به مفاهیم عمیقی دربارهی تمام بردها و باختهای حاضر در زندگی میرسند. راستی، یادتان هست که ابتدای نگارش توضیحاتم دربارهی اثر، گفتم فیلمها به نوعی شبیه داروها هستند؟ خب، حداقل Little Miss Sunshine، از یک منظر اینگونه نیست؛ هیچ داروی رواندرمانکنندهای را نمیتوانید در دنیا پیدا کنید که به درد هر آدمی با هر نوع استرسی برای شکست یا پیروزی در زندگی بخورد ولی احتمالا به همهی آن آدمها، میتوانید «آقتاب خانم کوچولو» را بدهید تا با تماشا کردنش، دیگر زندگی را مثل قبل تنها در قامت یک بازی دیگر که با «برد و باخت» صرف معنی شده، تعریف نکنند.
Rango گور وربینسکی، کسی که فیلمهایش تا به حال نزدیک ۴ میلیارد دلار در سراسر دنیا فروش کرده در اولین تجربهی کارگردانی انیمیشن اولین اسکارش را نیز به خانه میبرد. انیمیشن رنگو سال ۲۰۱۱ روی پرده رفت و جانی دپ بار دیگر، این بار در قالب یک آفتابپرست یکی از بهترین نقشآفرینیهای خود را به جا گذاشت. فیلم هنگام عرضه بلافاصله به یک موفقیت مالی و هنری تبدیل شد و تا جایی پیش رفت که جایزهی اسکار و بفتا را به نام خود ثبت کرد. رنگو نام آفتابپرستی است که بر اساس اتفاقی سر از یک بیابان لمیزرع در میآورد که با مشکل کمآبی رو به روست و هرچه زودتر هم باید یک کلانتر جدید برای خود انتخاب کند. علاوه بر دپ، آیلا فیشر و بیل نای هم در انیمیشن Rango صداپیشگی کردند. این اثر با بودجهی ۱۳۵ میلیون دلاریاش موفق شد در مجموع ۲۴۵ میلیون دلار فروش کند و به یکی دیگر از آثار موفق وربینسکی تبدیل شود. منتقدان هم روی خوشی به این انیمیشن نشان دادند به طوری که ۸۷ درصد نقدهای آن در متاکریتیک، نقدهای مثبت هستند. رنگو انیمیشنی هوشمندانه، خلاق و از لحاظ بصری زیبا توصیف شده که نقشآفرینی جانی دپ در نقش این آفتابپرست از همهجا بیخبر، روح دیگری به انیمیشن داده است. منتقد تایم تا جایی پیش میرود که رنگو را در لیست ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۱ میگنجاند و از آن به عنوان باحالترین و خندهدارترین انیمیشن سال یاد میکند. جالب است بدانید یک سازمان ضد دخانیات در کالیفرنیا، خواستار تغییر ردهبندی سنی رنگو به بزرگسال بوده چرا که به گفتهی آنها بیش از ۶۰ صحنهی سیگار کشیدن در آن دیده میشود و آن را یک خطر برای سلامتی عموم دانستند.
فیلم ایرانی یکی برای همه ?سال انتشار: 1393
⏰مدت زمان: 94 دقیقه
?زبان: فارسی
?کشور سازنده:ایران
? ژانر: اجتماعی ,ایرانی
?کارگردان: محمد آهنگرانی
✍️نویسنده:
?ستارگان:اکبر عبدی، نیوشا ضیغمی، سیاوش خیرابی، اشکان اشتیاق، میرطاهری مظلومی، فلور نظری، مهران احمدی و… خلاصه داستان: در ساختمانی که اتفاق افتاده است هنوز پیش بینی نشده است.ناراحتی ها و نگرانی هایی که برای همه ی اهل ساختمان مشترک است و خوشحالی ها و شادی هایی که همه سعی میکنند که سهیم باشند.یکی برای همه جایی است که اتفاقات جالبی در یک ساختمان رخ میدهد و محل وقوع اتفاقات جالب است…
فیلم ایرانی بدون تاریخ بدون امضا ?سال انتشار: 1396
⏰مدت زمان: 107 دقیقه
?زبان: فارسی
?کشور سازنده:ایران
? ژانر: اجتماعی ,ایرانی
?کارگردان: وحید جلیلوند
✍️نویسنده: علی زرنگار و وحید جلیلوند
?ستارگان:امیر آقایی، هدیه تهرانی، سعید داخ، علیرضا استادى، و نوید محمدزاده، بامعرّفی: زکیّه بهبهانی، بازیگر خردسال : ماهان نصیری نیا، با حضور تعداد زیادی از هنرجویان تئاتر خلاصه داستان :کاوه نریمان یکی از پزشکانِ پزشکی قانونی در محل کارش با جسدی مواجه میشود که وی را پیش از این میشناخته است. دانلود فیلم بدون تاریخ بدون امضا با کیفیت عالی دانلود کیفیت ۴۸۰p
دانلود کیفیت ۷۲۰p
دانلود کیفیت ۱۰۸۰p
دانلود کیفیت ۱۰۸۰p-HQ
دانلود همه کیفیت ها
در ادامه خوشحال میشویم از نظرات شما در رابطه با فیلم های پیشنهاد شده مطلع شویم؛ همچنین شما نیز میتوانید فیلم های محبوب خود را مطرح کنید. شاد باشید.
The English Patient فیلم «بیمار انگلیسی» محصول سال ۱۹۹۶ ساختهی آنتونی مینگلا یکی از پرافتخارترین فیلمهای تاریخ جوایز اسکار است. این فیلم که رالف فاینس، ژولیت بینوش و ویلم دفو را به عنوان بازیگران اصلیاش دارد، نامزد ۱۲ جایزهی اسکار در شصت و نهمین مراسم جوایز آکادمی شد که سه چهارم این نامزدیها تبدیل به جایزه شدند، از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش مکمل زن. فیلم از روی رمانی به همین نام اقتباس شده که در سال انتشارش یعنی ۱۹۹۲ توانست جایزه بوکر (اسکار رمانها در بریتانا) را از آن خود کند. بیمار انگلیسی در مورد خلبانی گمنام با بازی رالف فاینز است که دچار صانحه میشود و در شمال آفریقا سقوط میکند. این خلبان که حافظهی خود را از دست میدهد، با نام «بیمار انگلیسی» به نیروهای متفقین در ایتالیا تحویل داده میشود. آنجا پرستاری با بازی ژولیت بینوش از او مراقبت میکند و شخصیتهای جدیدی وارد داستان میشوند. قبل از اینکه به نظرات بسیار مثبت منتقدین در مورد فیلم برسیم، باید گفت که فیلم The English Patient در باکس آفیس هم یک موفقیت عالی به شمار میرود و با ۲۷ میلیون دلار بودجه، چیزی حدود ۹ برابر آن فروخت. غیر از ۱۲ نامزدی اسکار، بیمار انگلیسی در گلدن گلوب و بفتا به ترتیب نامزد ۷ و ۱۳ جایزه شد و راجر ایبرت که به آن امتیاز کامل داده، در خلاصهی نقد میآورد: «بیمار انگلیسی از آن دست فیلمهایی است که باید دوبار تماشا کنید: بار اول برای سوالها و بار دوم برای جوابها.» فیلم همچنین یک اقتباس محسورکننده از رمان لقب گرفته و یک دستآورد بینظیر در تمام زمینهها شمرده شده است. با اینکه زمان طولانی فیلم کمی مورد انتقاد قرار گرفته اما در عین حال یک اثر پیچیده، قدرتمند و تأثیرگذار شناخته شده است.
Three Billboards Outside Ebbing, Missouri «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری»، به نویسندگی و کارگردانی مارتین مکدونا، درامی فوقالعاده است که در ثانیههای آن، بعضا میشود رگههایی از بهترین جلوههای کمدیهای سیاه را نیز پیدا کرد. فیلمی که نقشآفرینی خارقالعادهی فرانسیس مکدورمند وسط شاتهایش، آن هم در نقش مادری که فرزندش را در قتلی وحشیانه از دست داده و و اصلیترین نقطهی اتکای فیلمساز برای روایت داستان عمیقش بوده را باید تا آنجا که ممکن است، ستایش کرد. چون مکدورمند، به زیبایی هر چه تمامتر در قصهگویی حسابشده و دقیق کارگردان فرو رفته و با چهره، با چگونگی بیان کردن سادهترین دیالوگها و حتی با نحوهی راه رفتن، مخاطب را با وضعیت پیچیده و ناراحتکنندهی داستان، همراه میکند. در عین حال، Three Billboards Outside Ebbing, Missouri، اجراهای فوقالعاده کم ندارد و سم راکول و وودی هارلسونِ فوقالعاده نیز، هنگام جلو رفتن دقایق آن، درخششهای تماشایی و انکارناپذیری را تحویلمان میدهند. با همهی اینها اما ستارهی اصلی فیلم، خود مارتین مکدونایی است که چه در نگارش فیلمنامهی مرتب و عمیقش و چه در کارگردانی سکانس به سکانس اثر، لایق دریافت برترین تحسینها ظاهر میشود. چرا که «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری»، آنقدر در روایت تصویری و انتخاب دکوپاژهای کمنقص عالی است و آنقدر داستان غنی، تاثیرگذار و معناداری را قصهگویی میکند که شاید کمتر مخاطبی، نتواند از تماشای آن لذت ببرد. این وسط، هوشمندی فیلم در تمامی بخشها و حتی در انتخاب نامش، که مخاطب پس از تماشای اثر به آن پی میبرد نیز، یکی از آن موارد شاید به ظاهر سادهای است که احساس بیننده نسبت به فیلم را تحت تاثیر قرار میدهد. توجه شگفتانگیز به جزئیات، شخصیتپردازی عالی کاراکترها، خلق یک همذاتپنداری قابل لمس و گرفتن اجازهی قضاوت کردن شخصیتها از مخاطب به بهترین شکل ممکن، تنها بخشی از ویژگیهای ارزشمندی است که چهارمین اثر بلند مکدونا، آنها را یدک میکشد. یک فیلم سینمایی بزرگ که نمرات ۸۸ و ۹۲ آن به ترتیب در وبسایتهای متاکریتیک و راتنتومیتوز در کنار جوایز گوناگونی که به دست آورده، دوست داشته شدنش توسط سینماشناسان بزرگ را به همگان اثبات میکند. هنوز فیلم را ندیدهاید و دوست دارید خلاصهای از قصهاش بدانید؟ ماجرا دربارهی زنی است که نزدیک به هفت ماه قبل، دخترش را به شکل فجیعی در یک جنایت کشتهاند و از آنجایی که پلیس پروندهی دختر را به جای نرسانده، سه بیلبورد را رزرو میکند و به کمک نوشتن کلماتی روی آنها، ذهن همگان را دوباره به سمت این رخداد تلخ میبرد. ادامهی این قصه را هم اجازه دهید خود مارتین مکدونا، به زیباترین حالت ممکن برایتان روایت کند.
Little Miss Sunshine شاید این ادعا که فیلمها یکجورهایی به مانند داروها هستند، آدمها باید از بین آنها اثر درست را پیدا کنند و این که آثار سینمایی، بعضی وقتها بهتر از هر چیز دیگری زندگی را به یاد انسان میآورند، اصلا و ابدا پربیراه نباشد. چرا که واقعا در دنیای فیلمها هم آثار تلخمزهای را میتوان پیدا کرد که خیلیها از فایدهمند بودنشان میگویند ولی برای بسیاری از مخاطبان هیچ نتیجهای را به ارمغان نمیآورند. میتوان آثاری ناراحتکننده و بازهم تلخمزهای را یافت که اشکمان را از همان نقطهای که در آن گیر کرده و باعث بسته شدن دیدمان شده جاری میکنند و حرکتی رو به جلو را تحویل تماشاگرانشان میدهند. فیلمهایی هستند که انگار سرشار از امید و شادی به نظر میرسند و در انتها کاربردی در جهان تلخ و واقعی ما آدمها ندارند و فیلمهایی هم هستند که هم با خواندن خلاصههای داستانشان لبخند میزنید، هم موقع دیدنشان با این که لزوما فقط شاهد اتفاقهایی روشن نیستید لبخند به لب دارید و هم تا مدتها بعد از دریافت معانی ساده ولی بنیانی آنها، همچنان لبخندتان را حفظ میکنید. این، دستهبندیای صحیح یا یک طبقهبندی اصولی برای معرفی آثار هنر هفتم نیست، ولی بدون شک به کمکش میتوانیم حسمان دربارهی خیلی از فیلمهای هنری سینما را شرح دهیم و بر اساس آن، به Little Miss Sunshine، برندهی اسکارهای بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، دقیقا فیلمی قرارگرفته در دستهی چهارم که شاید «خنده و شیرینی در اوج واقعگرایی» عبارتی باشد که تمام هویتش را باید در آن خلاصه کنیم، بگوییم. جاناتان دیتون و ولری فریس، در Little Miss Sunshine سراغ یک دختربچه و برادر او، یک فولکس واگن، یک مسابقه، یک دنیا برد و باخت، یک پدربزرگ، یک پدر، یک مادر و یک مشت نمادپردازی هنرمندانه میروند و با یک داستانگویی ظاهری دربارهی بچهای که دلش برنده شدن در مسابقهای که برایش ارزشمندترین چیز دنیا است را میخواهد، به مفاهیم عمیقی دربارهی تمام بردها و باختهای حاضر در زندگی میرسند. راستی، یادتان هست که ابتدای نگارش توضیحاتم دربارهی اثر، گفتم فیلمها به نوعی شبیه داروها هستند؟ خب، حداقل Little Miss Sunshine، از یک منظر اینگونه نیست؛ هیچ داروی رواندرمانکنندهای را نمیتوانید در دنیا پیدا کنید که به درد هر آدمی با هر نوع استرسی برای شکست یا پیروزی در زندگی بخورد ولی احتمالا به همهی آن آدمها، میتوانید «آقتاب خانم کوچولو» را بدهید تا با تماشا کردنش، دیگر زندگی را مثل قبل تنها در قامت یک بازی دیگر که با «برد و باخت» صرف معنی شده، تعریف نکنند.
Rango گور وربینسکی، کسی که فیلمهایش تا به حال نزدیک ۴ میلیارد دلار در سراسر دنیا فروش کرده در اولین تجربهی کارگردانی انیمیشن اولین اسکارش را نیز به خانه میبرد. انیمیشن رنگو سال ۲۰۱۱ روی پرده رفت و جانی دپ بار دیگر، این بار در قالب یک آفتابپرست یکی از بهترین نقشآفرینیهای خود را به جا گذاشت. فیلم هنگام عرضه بلافاصله به یک موفقیت مالی و هنری تبدیل شد و تا جایی پیش رفت که جایزهی اسکار و بفتا را به نام خود ثبت کرد. رنگو نام آفتابپرستی است که بر اساس اتفاقی سر از یک بیابان لمیزرع در میآورد که با مشکل کمآبی رو به روست و هرچه زودتر هم باید یک کلانتر جدید برای خود انتخاب کند. علاوه بر دپ، آیلا فیشر و بیل نای هم در انیمیشن Rango صداپیشگی کردند. این اثر با بودجهی ۱۳۵ میلیون دلاریاش موفق شد در مجموع ۲۴۵ میلیون دلار فروش کند و به یکی دیگر از آثار موفق وربینسکی تبدیل شود. منتقدان هم روی خوشی به این انیمیشن نشان دادند به طوری که ۸۷ درصد نقدهای آن در متاکریتیک، نقدهای مثبت هستند. رنگو انیمیشنی هوشمندانه، خلاق و از لحاظ بصری زیبا توصیف شده که نقشآفرینی جانی دپ در نقش این آفتابپرست از همهجا بیخبر، روح دیگری به انیمیشن داده است. منتقد تایم تا جایی پیش میرود که رنگو را در لیست ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۱ میگنجاند و از آن به عنوان باحالترین و خندهدارترین انیمیشن سال یاد میکند. جالب است بدانید یک سازمان ضد دخانیات در کالیفرنیا، خواستار تغییر ردهبندی سنی رنگو به بزرگسال بوده چرا که به گفتهی آنها بیش از ۶۰ صحنهی سیگار کشیدن در آن دیده میشود و آن را یک خطر برای سلامتی عموم دانستند.
فیلم ایرانی یکی برای همه ?سال انتشار: 1393
⏰مدت زمان: 94 دقیقه
?زبان: فارسی
?کشور سازنده:ایران
? ژانر: اجتماعی ,ایرانی
?کارگردان: محمد آهنگرانی
✍️نویسنده:
?ستارگان:اکبر عبدی، نیوشا ضیغمی، سیاوش خیرابی، اشکان اشتیاق، میرطاهری مظلومی، فلور نظری، مهران احمدی و… خلاصه داستان: در ساختمانی که اتفاق افتاده است هنوز پیش بینی نشده است.ناراحتی ها و نگرانی هایی که برای همه ی اهل ساختمان مشترک است و خوشحالی ها و شادی هایی که همه سعی میکنند که سهیم باشند.یکی برای همه جایی است که اتفاقات جالبی در یک ساختمان رخ میدهد و محل وقوع اتفاقات جالب است…
فیلم ایرانی بدون تاریخ بدون امضا ?سال انتشار: 1396
⏰مدت زمان: 107 دقیقه
?زبان: فارسی
?کشور سازنده:ایران
? ژانر: اجتماعی ,ایرانی
?کارگردان: وحید جلیلوند
✍️نویسنده: علی زرنگار و وحید جلیلوند
?ستارگان:امیر آقایی، هدیه تهرانی، سعید داخ، علیرضا استادى، و نوید محمدزاده، بامعرّفی: زکیّه بهبهانی، بازیگر خردسال : ماهان نصیری نیا، با حضور تعداد زیادی از هنرجویان تئاتر خلاصه داستان :کاوه نریمان یکی از پزشکانِ پزشکی قانونی در محل کارش با جسدی مواجه میشود که وی را پیش از این میشناخته است. دانلود فیلم بدون تاریخ بدون امضا با کیفیت عالی دانلود کیفیت ۴۸۰p
دانلود کیفیت ۷۲۰p
دانلود کیفیت ۱۰۸۰p
دانلود کیفیت ۱۰۸۰p-HQ
دانلود همه کیفیت ها
در ادامه خوشحال میشویم از نظرات شما در رابطه با فیلم های پیشنهاد شده مطلع شویم؛ همچنین شما نیز میتوانید فیلم های محبوب خود را مطرح کنید. شاد باشید.
دیدگاه ها